غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
آن را که بین روضه فغانش نمیدهند در روضۀ بـهـشت مـکـانش نمیدهند هرکس مراقـب سخن خود نبوده است نام حـسـیـن را به زبـانـش نـمیدهـنـد چشمی که بر شـمایل نامحـرمان رسد بـر گـریـۀ حـسـیـن امـانـش نـمیدهـند هر کس که خرج شد به هوای غریبهها حال و هوای عشق به جانش نمیدهند هرکس سراغ خانۀ غیر از حسین رفت رنگی هم از بهـشت نـشانش نمیدهند قلـبـی که مـیتـپـد ز غـم سـم اسبهـا جز ضرب عشق در ضربانش نمیدهند آن پیـکـر مـقـطع الاعضاء و پاره را بـا سـم اسب ها هـیـجـانـش نـمیدهـنـد طفلی که تشنه بوده و از هوش رفته است با تیـر حـرمـله که تـکـانش نـمیدهـند یک دخـتـر سه ساله بهانه اگر گرفت نـاگـه سـر بـریـده نـشـانـش نـمیدهـند |